نسخه آزمایشی

گزارش نشست اول از سلسله نشست های تاریخ و روایات

ظرفیت‌های احادیث شیعی برای پژوهش‌های تاریخی

 

این نشست ذیل سلسله نشست‌های علمی تاریخ و روایت و هم زمان با میلاد مسعود امام جواد علیه السلام در مرکز حوزوی پژوهش‌های تاریخ اسلام در روز دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 18:30-20 برگزار شد.این نشست اولین نشست از سلسله نشست‌های 12 گانه ای است که به صورت ماهانه برگزار خواهد شد.

ضرورت بازخوانی پژوهش های تاریخی معطوف به متون دینی

دکتر الویری دبیر علمی نشست با یادآوری تاثیر انقلاب اسلامی بر گسترش پژوهش های تاریخی تاکید کردند مراجعه محققان تاریخ به متون دینی و احادیث و روایات بویژه روایات شیعی زیاد شده است. اکنون ضرورت دارد بازخوانی گردد و سامان علمی پیدا کند. وی با اشاره به برخی روایات مانند روایت امیر المومنین علیه السلام در پاسخ به سوال از عالم ترین مردم «من جمع علم الناس الی علمه» و «العاقل من وعظته التجارب» اشاره کردند که غایت نهایی این سلسله نشست ها رسیدن به یافته هایی است که سنگ بنای پژوهش های جدید در تاریخ و سخن گفتن از اسلامی سازی دانش تاریخ با استناد به منابع دینی باشد

ملاک استناد در پژوهش های تاریخی تجمیع قرائن و شواهد است

آیت الله یوسفی غروی در خصوص کاربرد تقسیم رباعی (صحیح، حسن، موثق و ضعیف) در پژوهشهای تاریخ اظهار کردند که این تقسیم در اسناد روایات کاربرد دارد و در پژوهش های تاریخی ملاک تجمیع قرائن و شواهد تاریخی است و کسانی که با اخبار و منابع تاریخی آشنایی دارند بیشتر از طریق جمع قرائن و شواهد و بررسی آنها اقدام می کنند. درجه بندی و ارزش گذاری اخبار تاریخی نیز با قرائن و شواهد به دست می آید .

درباره استفاده از تقسیم رباعی در بررسیها و پژوهش های تاریخی فرضیه ای مطرح شد و بر اساس آن پیشنهاد ایجابی و سلبی مبتنی بر آن سوال شد. «فرض کنیم پژوهشگری درباره یک رویداد روایت ها و گزارش های مختلف تاریخی را به روش رباعی مذکور بررسی کند و به این نتیجه برسد که مثلا روایت الف صحیح است و بقیه روایت ها در این حد نیست. بنابراین این روایت صحیح را به مثابه محکم (در برابر متشابه) و پایه تحلیل سایر روایت ها قرار می دهد و نتیجه گیری می کند». آیا می توان پژوهش گران تاریخ را به این روش توصیه کرد که این گونه عمل کنند؟ یا برعکس بهتر است توصیه کنیم که نباید این دو علم را با هم آمیخت زیرا هر کدام روش خاص خود را دارد؟

استاد درباره این فرض تجمیع قرائن صدق را معیار بررسی و پژوهش تاریخی دانست و افزود اگر لابه‌لای اخبار به روایاتی برخوردیم که تجمیع قرائن صدق به قدری قوت داشت که بتوان آن را به مثابه روایت محکمی قرار داد که بتواند متشابهات را با آن رد کرده و محکمات را بپذیرد می‌توان سایر اخبار را برپایه این خبر محکم سنجید یا قید زد. ولی اگر به این قوت نرسد نمی‌توان آن را پایه محکمی برای پذیرش متشابهات قرار داد.

اصل بر صحت قول ثقه است و تا قرائن کذب و نقض نباشد قابل اعتماد است

سپس در پاسخ به این سوال که «اگر زراره به عنوان راوی ثقه خبر تاریخ ولادت امام کاظم(ع) را نقل کرد ولی همراه با قرینه نبود و در مقابل شخص دیگری تاریخ ولادت را با قرینه نقل کرد و این دو تاریخ متفاوت بود، در این صورت آیا باید نظر زراره را به عنوان ثقه بپذیریم، یا قرائن ذکر شده در گزارش مقابل را ترجیح دهیم؟» ذکر کردند: اصل بر صحت است و اصل بر این است که به قول ثقه اعتماد کنیم مگر اینکه قرائن کذب یا نقض باشد که در این صورت دست از اعتماد و اطمینان بر می داریم.

میزان اعتماد لازم در موضوع اعتقادی و تاریخی بسیار متفاوت است

استاد یوسفی غروی با اشاره به اینکه در موضوعات کلامی نیاز به اطمینان و اعتماد بالایی در حد استفاضه و تواتر داریم. در تاریخ هرچند دنبال بیان واقع هستیم ولی معمولا در گزارش های تاریخی و موضوعات تاریخی چندان چیزی در این حد نداریم. در تاریخ معمولا این راه بسته است و به سادگی در دسترس نیست.

وی در پاسخ به روش مواجهه در تعارض گزاره تاریخی و کلامی بیان کرد: غالبا چیزی وقتی جنبه اعتقادی داشته باشد کمتر مورد تاریخی سراغ داریم که بتواند تنه به تنه آن بزند در هر صورت نمی‌توان موضوع تاریخی را قویتر از موضوع عقیدتی گرفت. ولی اگر فرضا جایی دلایل تاریخی قطعی‌ بود و دلایل کلامی قطعی نبود و مورد اختلاف بود، در این صورت مرتبه مسئله عقیدتی کمتر از مرتبه مسئله تاریخی است. با این حال فرض قوی تر بودن قرائن تاریخی از قرائن اعتقادی معمولا بعید است.

رابطه فقه و تاریخ 

استاد در بحث رابطه فقه و تاریخ متذکر شدند که اخیرا آثاری در بهره‌مندی فقه از تاریخ منتشر شده ولی اگر فقه را به معنای فقها در نظر بگیریم خیلی از فقها چون سر و کار با مسائل تاریخی نداشتند به تاریخ کم مهرند و غالبا باور ندارند که برخی از مسائل تاریخی قرائن صدق در حد قوت قابل قبولی ایجاد می‌کند. کسانی ارزش مطالب تاریخی را می دانند و می توانند قرائن را تجمیع کنند که با تاریخ سر و کار داشته و ممارست داشته باشند.

ظرفیت روایات اهل بیت در عرصه های مختلف تاریخ مانند تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی به تنهایی بسیار کم است

در ادامه این سوال مطرح شد که می دانیم اهل بیت ع درصدد بیان تاریخ بنی امیه نبودند ولی آیا یک پژوهشگر تاریخ می تواند با استفاده از روایات اهل بیت یک مقطع یا یک بُعد از تاریخ حکومت امویان را بررسی کند و مستندش تنها روایات اهل بیت باشد؟ همین طور در تاریخ اجتماعی یک دوره یا یک منطقه می توان با تکیه بر ظرفیت احادیث شیعه آن را بررسی کرد؟ استاد در پاسخ به این سوال ظرفیت احادیث شیعه را بدون بهره مندی از سایر منابع تاریخی کافی ندانستند. همان طور که مرحوم مجلسی هم گاهی بای تکمیل بررسی های تاریخی خود از منابع دیگر حتی غیر شیعه بهره مند شده است.

استاد در پاسخ به این سوال که “اگر در پژوهش های تاریخی تنها از روایات شیعی و با روش ها و ابزارهای خاص خود مانند رجال و کلام هم بهره ببریم، در مواجهه با غیر شیعیان و غیر مسلمانان کاربرد دارد؟ چقدر می تواند مورد پذیرش قرار می گیرد؟” فرمودند: تاریخ یعنی آنچه به دلالت های مختلف مطابقی و غیر آن حکایت از ماوقع کند. منظور از دلالت هم دلالت عرفی است. مرحوم کلینی دو باب تاریخی دارد یکی موالید معصومین و دیگری نصوص معصوم سابق بر معصوم یا امام لاحق. ایشان کتاب التاریخ دارد که غیر از تاریخ ولادات و وفیات مواردی از زندگی حضرات را هم ذکر کرده اند.

 

روایات هم درباره تاریخ اهل بیت و هم تاریخ شیعیان کاربرد دارد.

اگر در روایات به چیزی اشاره شده که در کتب تاریخ نباشد

چه باید کرد. مثلا در کتاب کافی ج4 ص 147 ذکر شده اهل شام در کربلا حضور یافتند ولی در تاریخ حضور اهل شام ذکر نشده است. “سألت أبا عبدالله(عليه السلام)عن صوم تاسوعاء وعاشوراء من شهر المحرم، فقال: تاسوعاء يوم حوصر فيه الحسين(عليه السلام)وأصحابه بكربلاء، واجتمع عليه خيل أهل الشام.”

اینجا منظور از اهل شام معنای لغوی آن به معنای منسوب به شام یا ساکن شام باشد. اینجا منظور این است که تفکر شامی دارد یا ادامه و پیرو همان جریانی است که در شام است.

استفاده از متون روایی تک‌نگاشت(مثل اربعون حدیثا، الغیبة…) و جوامع روایی (مانند کافی…) قاعده کلی ندارد. به مراتب علمی نویسنده نیز بستگی دارد

گاهی در مقایسه بین تک نگاشت ها و جوامع روایی می توان دو گونه نگاه کرد از یک منظر تک نگاشت ها مقدم هستند چون به صورت تخصصی دراین کار وارد شده اندو از منظری دیگری این دست کتابها از یک منظر وارد شده اند و به صورت جامع و همه جانبه نیستند پس جوامع روایی مقدم اند.

استاد یوسفی غروی در باره این مقایسه اظهار کردند که نمی توان یک قاعده کلی برای مقدم داشتن تک نگاشتها و جوامع در نظر گرفت . چه بسا باید به مولف و مراتب علمی و دقت او مراجعه کرد. به همین سبب برخی جوامع تخصصی تر از تک نگاشت ها هستند.

تفاوت و نسبت فصول و ابواب مختلف تاریخی و غیر تاریخی در منابع حدیثی

در ادامه دکتر الویری نکته ای را مطرح کرده و نظر استاد را جویا شدند. مطلب این بود که حتی در بخش غیر تاریخی(اعتقادی، اخلاقی، …) مانند مواردی که از انبیای گذشته به مثابه شاهد برای اعتقادات مان مطرح شده مقدار قابل توجه و حیرت آوری از اشارات هست که اگر با حوصله استخراج و روایت تازه ای (رویداد یا نگاه نو) ارائه شود، یک نوع درهم تنیدگی در تعامل با هم احساس می شود. در بخش تاریخی موضوعی اعتقادی یا اخلاقی مطرح می شود و در بخش غیرتاریخی روایت یا سنت تاریخی بیان شده است. آیا این برداشت درست است یا نه؟

استاد یوسفی غروی تاکید کردند که اشاراتی در روایات وجود دارد که باید باید طبق برداشت های عرفی برداشت شوند و نباید چیزی را به روایت تحمیل کنیم یا از اشارات دلالت ها بیش از حد معمول(فهم عرفی) آن برداشت کنیم.